یاسمین زهرایاسمین زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره
ماه سمینماه سمین، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

یاسمین مامانی وبابایی

ابجی ام ماه سمین

اتفاق خیلی خیلی قشنگ که تو سال 95 افتاد به دنیا امدن یه نی نی خوشگل یه ابجی تپلی برای یاسمین زهرای ما بود. هفتم دی ماه 95 یه فرشته کوچولو به جمع سه نفره ما اضافه شد و یاسمین که در ماههای اخر بارداری مامانی ارتباط خودش رو با نی نی جدید شزوع کرده بود با ورود ماه سمین قشنگمون به خونه کلی ذوق میکرد. ماه سمین در بیمارستان   یه شبی که مامانی تو بیمارستان بود.دلش یه ذره شده بود برا یکی یه دونه.خیلی دوست داشتم که زودتر برگردم خونه اونم با یه ابجی خوشگل برا یاسی.نمیدونستم چه عکس العملی داره. با ورود ما به حیاط خونه در یک روز  زیبای بارانی .صحنه هایی که هیچ وقت از یادم نمیره همه منتظر ماه سمین قشنگ بودن.همه چشم به را...
29 فروردين 1396

گردش در باغ

باغ هم از جاهایی که یاسمین عاشق رفتن به اونجاست.کافیه که بابا عبدل یا عزیزش بگن که بریم باغ .دیگه هیچ کس جلودارش نیست.از وقتی که استخر بزرگی زدن نمیخوام که تنها بره به اونجا.با همه خستگی و خواب الودگی که داشتم باهاش همراه شدم .روز خوبی رو گذروندیم در باغ زیبایی که بابا خیلی براش زحمت میکشه.         ...
29 فروردين 1396

اتلیه 96

بعد ازظهر پنچشنبه همون شبی که به مناسبت جشن تولد علی جون همه خونه عمه ای جمع بودن مامانی وقت اتلیه داشته برای گل دخترا.اولین اتلیه تو سال 96 و اما از دست یاسمین خانوم تا میتانست اتیش سوزوند و اذیت کرد .اما با همه بازیگوشیهاش همکاری هم کرد تا خاله فاطمه اتلیه چند تا عکس توپ گرفتن و حسابی هم خسته شدن.   در عوض ماه سمین خوب و اروم بود و فقط موقع گرفتن این عکس موهای ابجیش رو میکشید       و مثل همیشه وقتی برگشتیم خونه یاسمین ماشالله پر انرزی به تولد رفت و مامانی بعد از استراحت با دختر کوچولوش رفتن و کلی هم خوش گذشت. دختر قشنگم یا همش میرقصید و یا  از انجایی که عاشق عکسه روی مبل میرفت...
29 فروردين 1396

تور المان های نوروز96

یازدهم فروردین 96 بابایی دوست داشت که دخملی ها رو ببره به یه گردش دو ساعته.و  گرفتن عکس یادگاری با المانهای نوروزی در سطح شهر.که یکی از اونا که فامیل دور و عشق یاسمین جونم بود.و  هنوز هم که اخرای فروردین هستیم هر وقت که به پل ترمینال میرسیم میگه که هنوز فامیل دور نشسته منتظر ... و یاسمین هم که عاشق عکس انداختنه کلی ذوق میکرد و مامانی و ماه سمین از توی ماشین این صحنه ها رو نگاه میکردن.           و اتفاق قشنگ دیگه امروز این بود که فهمیدیم عسل خاله سید محمد از مسافرت برگشته و از بابایی خواستیم که ما رو به دیدنشون ببره .و اونجا هم حسابی بازیگوشی کردن &nbs...
29 فروردين 1396

روز پدرجشن ازدواج و تولد

دوشنبه 21 فروردین 96 به مناسبت روز پدر و سالگرد ازدواج فافا واویسی و تولد نیما جون .خونه ما جشنی گرفتیم وکلی خوش گذشت. پدر جون بابا عبدل بابایی روزتون مبارک.بیشتر از همه دنیا دوستتون داریم همیشه سلامت باشید سایتون رو سرمون باشه. خاله فاطمه و عمو اویس چهارمین ساگرد عروسیتون مبارک. نیمای عزیز سیزده سالگیت مبارک.         ...
27 فروردين 1396

اینچه برون

پنجشنبه بیست و چهارم فروردین 96. اخرین روز مرخصی یه هفته ای بابایی. تصمیم گرفتیم که بریم به کویر و مرز اینچه برون.ماه سمینم خوب و ارام بود شیر میخورد و میخوابید. اما نازدار مامانی یاسمین طلا تا میتونست حرف زد و حرف زد و حرف زد. درست از شروع حرکت تا مرز و از انجا به گمیشان و بندر ترکمن .عین تمام مسیر رو حرف زد     و در مسیر برگشت هم با اسباب بازی پر سرو صدایی که بابا جونیش خریده بود... ...
27 فروردين 1396

بدون عنوان

با کلی تاخیر برگشتم.تا بنویسم که چه لذتی داره داشتن دو تا فرشته کوچولو که با همه شیطنت هاشون دلم میخواد که ثبت بشه تا وقتی برای خودشون خانمی شدن بدونن وببینن و بخونن که چه جیگرایی بودن و هستن برای من و بابایی و بقیه. بنابراین از امروز شروع میکنم وسعی میکنم به روز باشم وهم از این مدتی هم که گذشت مینویسم. امروز بیست و شش فروردین 96.یاسمینم سه سال و  نه ماه و دوازده روز..و ماه سمین سه ماه وبیست و دو روز.کم کم هوا داره گرم میشه و یاسمن طلا به شدت گرماییه باید به فکر لباس خنک و نخی باشم براش.و به سراغ لباساش رفتیم.و دخترم که عشق عکس و..     و عکسی که دخترم از عروسکش گرفت ...
27 فروردين 1396

عید 96

دخترای قشنگم عیدتون مبارک امروز شنبه بیست و ششم سال 96 یاسمین خانوم مشغول بازی توی اتاقشه. ماه سمین هم تو خوابه نازه. بابا جونی هم که روزه دارن امروز خوابیدن. عاشق عکس گرفتن دخترم.       دختر طلا بعد از تحویل سال 96         ...
26 فروردين 1396
1